پیش کش به اندیشه ی بلند استیفن هاوکینگ
....,
هیچ,
مهبانگ,
....,
کیهان,
و هیچ؛
.... .
و ما اکنون
در کورسویی ازین گستره
بی آن که بدانیم
از هیچ برآمدیم و
تا هیچ رویم,
هر آنچه پروردیم
ستیز بود و گناه و دشمنی
و ما
پیشه, ستم کردیم
ما یک تنه بر کیهان
- با ناچیزی خود -
شوریدیم و برآشفتیم
ما
تنها
پهنه ی این جهان آلودیم
ما یکتا گنه آوران گیتی گشتیم
بی هیچ خدا و شیطانی
ما چشم به نزدیک و
به دوردستها بستیم
تا نبینیم
جز خاک ِ زمین ِ مهرآگین
آیا که کجاست آن بهشت دیگر؟
وینک که چه کرده ایم
با برین بهشت اما.
ما روی زمین
- نماینده ی کیهان -
که همه بخشش و زیبایی بوده
تاختیم و می تازیم
و در این بزرگ چنبره ی هستی
خود را نیافتیم که بدانیم
ما خُردان ِ کم خِرَدیم
برگزیده ایم اما نه برگزیننده
مگر بر عشق
و عشق
نابخردانه گزینه ی ما نبود
و به هیچش تاخت زدیم
ما بر زمینی که از آن ما نیست
به سودای نداشته ها دل خوش داریم
خرید و فروخت ِ آنچه دارایی ما نیست
ما
گم کرده ی نقطه ی خویشیم
به جهان
پا در ره هیچ و چشم انداز
هیچ.
ششم مهر نود