۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

مهبانگ


پیش کش به اندیشه ی بلند استیفن هاوکینگ

....,

هیچ,

مهبانگ,

....,

کیهان,

و هیچ؛

.... .

و ما اکنون

در کورسویی ازین گستره

بی آن که بدانیم

از هیچ برآمدیم و

تا هیچ رویم,

هر آنچه پروردیم

ستیز بود و گناه و دشمنی

و ما

پیشه, ستم کردیم

ما یک تنه بر کیهان

- با ناچیزی خود -

شوریدیم و برآشفتیم

ما

تنها

پهنه ی این جهان آلودیم

ما یکتا گنه آوران گیتی گشتیم

بی هیچ خدا و شیطانی

ما چشم به نزدیک و

به دوردستها بستیم

تا نبینیم

جز خاک ِ زمین ِ مهرآگین

آیا که کجاست آن بهشت دیگر؟

وینک که چه کرده ایم

با برین بهشت اما.

ما روی زمین

- نماینده ی کیهان -

که همه بخشش و زیبایی بوده

تاختیم و می تازیم

و در این بزرگ چنبره ی هستی

خود را نیافتیم که بدانیم

ما خُردان ِ کم خِرَدیم

برگزیده ایم اما نه برگزیننده

مگر بر عشق

و عشق

نابخردانه گزینه ی ما نبود

و به هیچش تاخت زدیم

ما بر زمینی که از آن ما نیست

به سودای نداشته ها دل خوش داریم

خرید و فروخت ِ آنچه دارایی ما نیست

ما

گم کرده ی نقطه ی خویشیم

به جهان

پا در ره هیچ و چشم انداز

هیچ.

ششم مهر نود