پرواز رنگین
بیهوده برخاک, تو را نشانده
اند
رنگ به رنگ خطها
دنباله های رنگین کمانند
که به روزی آفتابی و بارانی
با خود تو را به آسمان
خواهند کشید.
من
هنوز به انتظارم
بازآمَدَت را
با دستانی پُر
که رنگین کمان را
به آغوشی شهوتناک
درکشیده اند.
می روی و باز
از پس هر گامت به رفتن
صد کویر انتظار برجای.
دیر نیست
دیر نیست آن روز که من
در کویری جان وانهم
اما تو به پروازی
به آنجا که دستانت آنجایی
اَند
گزیری نیست تو را
روح وحشی تو
بر زمین ماندنی نیست.
تابستان نود و هشت