هوس آتش کردی؟
سوختن؟
و گناه؟
تن تو
مگرش هیچ, شناسی بوده است با من؟
که به سودا شود اندر
بستاند هیچ
به جهانی پاکی
زندگانی
هوش و دانش
من
آتش پایانم
و جز از سوزانیدن
نه به کاری آیم.
... و تو هشدار کنون!
هشدار!
چهارم فروردین نود نوروز
شکوه ِ واژه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر