بهارم!
خوش رسیدی
فردا
من به شوقت
باز برخواهم خاست
چشمان به
سپاست بازخواهم کردن
و امیدت را
در دل
دل دل خواهم کرد
و به پاسِ
باز برخیزِش
باز دیدن
باز رفتن
می ستایم
بودنت را.
انجام – مرگ
– را دررسیدن دور نیست
وین بخت –
این گذرگاهِ کوتهِ دشوارِ تارِ پرهیاهو, پر ز هیچ ِ زندگی - را
بی شتاب
با تو گر
بودی
خواهمش پیمود
گر نبودی
با عشق.
آن
چنان,
زیستن تا
مرگ را
راهی نیست
راهی نیست
زیستن با
مرگ را
فرقی
نیست
چندان.
هفتم تیر نود
و سه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر