من دوزخی ام
اما باز
تو مرا پاس بنه
که بسی بیشتر و ژرفتر
از
همه ی بهشتیانِ بر
زمین و
همه آن برآسمانیان
این دوزخی
عریان
بی آرایه و بی پرده
به ستایشِ
اندیشه و زیبایی تو
و سپاسداشت بودنت برخاسته.
تو مرا جدا ز خود
خواهی دید,
هیچگاه!
منم آن هسته ی تنهایی
ِ تو!
و تو را از من
نه گریزی ست نه گزیر
چه که من
عشق با خود دارم و تو
معشوق.
دهم شهریور نود و
دو
اصفهان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر