۱۳۹۲ شهریور ۱۶, شنبه

یادِ گه به گاهِ بارانی


گاه یادم کن

گهی از تر شدن بارانی
      تن تو نوازشی را گر دید
و اگر
زمزمه ی رودی
در گوش تو آهنگ گرفت
یا که مهتاب
به گلبارشِ چشمان تو آمد
یا اگر رعد
به فریاد
تو را خواهش کرد
از سرِ خاطرِ دل بردنِ تو
موج اگر رقصید
عطر یک گل
به گذاری
به فریبت اگر آمد
خوش رخی گرم
به آغوش تو غلطید و
خوشایند نشست
بر دلت خوب
یادی از من کن
من نیز
گه به گاهی
یاد تو خواهم کرد
با هر
    نفسم.
                        نهم شهریور نود و دو
                               اصفهان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر