ای شماها که شادی تان را از آزار من دارید
ای شماها که لذیذ خوراک آزارندۀ جانتان را
بر آتش خشم و اندوه من می پزید
ای شماها که زشت آوای گوشخراش ِِ سایش ِ تن ِ من بر جانم
و جانم را بر تن
آهنگین موسیقی پایکوبی چـِندِش بار ِ خود ساختید
من
پایان گرفتم و
خاموشی
اینک
به چه دل خوش دارید زین پس؟
هرآنچه دستگیرتان
نوش!
بی من ِتان
شادمانه!
نوزدهم دی هشتاد و شش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر