۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

ابلیس

رو به تو می خواستم کرد

به التماس و به فریاد

بخواهمت

که برهانیم از عفریته ای

که هر چهره اش

از پس کسی نمایان

مرا می خواند به زهرخند ِ خیانت و پست مَنِشی

و زشتخو

تن و اندیشه را

جز از آزردن و آلودن

نخواهد.

می دانم

که مرا ناکار خواهد ساخت

و مرا نیز

به حتم تاب نیست دیگر.

... و باز دیدمش

آن هنگام که درآویختمت

و می بوسیدم دیگر رویت را.

                        پنجم مهرماه هشتاد و هفت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر