... و من در پایانم.
همیشه پایان غمبار است
اما نه مرا
که از خود همه را بخشیده ام
خود را بیش.
پنداشتی بیشم نبودی
ای آرام رویای ِ دل.
که صبح به روشنی ِ آفتاب نیست
اگر سترون,
گو شبیست سپید اندود.
حضورت فرجامی شد
شیرین و تلخ؛
انجام ِ من.
خدا نگهدار!!
سیزدهم دی هشتادوپنج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر