۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

سال نو

نوسالیست باز

و این کهنگی را نوساختن

دیرینه کار و بار است.

ز دیر بازان

هر بار

من ها و توها

به این و آن

نامیده و بازپس ستانده شده است.

 

تو از ذرّات ِ هزاران هزار کس رُستی و

در هزاران هزار ِ دیگر نیز درتنیده خواهی شد.

پس آیا بوده ای هیچ؟!

و هستی آیا؟!

 

در این آمد و رفت

آن که پخت به اندیشه ای

دیگرگونه

و آن که فریادی برکرد

رَست

     از مَنیَّت

     از توئییَّت

و

ماند.

ور نه

چه دانی که کدامین تو بوده ای

                                  یا من؟!

                 بیست و نهم اسفند هشتاد و پنج

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر