دستانت دیگر معنایی نداشتند
آن دیرهنگام
که با فهمی تازه
درغلتنیدند به آغوش ِ
بیگانه دستان ِ من؛
همبستری
با لاشه ای
رهیده از جان.
... وزاینک
سُرایش ِزندگی ِنیلوفر
در لجنزار.
غنچه
سربرشکفته که
در کدامین بهشت ِ متعفـّن می زیَد!
نیلوفر
با شگفت ِ در اندک زیستن, بسیار دیدن
اندک اندک
می پژمُرَد,
در گنداب.
Monday October 9, 2006 - 01:01
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر